جدول جو
جدول جو

معنی حسین رئیس - جستجوی لغت در جدول جو

حسین رئیس
(حُ سِ رَ)
دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در 16هزارگزی شمال باختر سکوهه. ونه هزارگزی باختر شوسۀ زاهدان به زابل. ناحیه ای است واقع در جلگه. گرم معتدل. دارای 160 تن سکنه میباشد. فارسی و بلوچی زبانند. از رود خانه هیرمند مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ خَ)
ابن نصر بن محمد بن حسین بن محمد بن حسن کعبی موصلی شافعی مکنی به ابوعبدالله فقیه اصولی. متولد به موصل 466 هجری قمری 1074/ میلادی مدتی قاضی بود و به بغداد در ربیع دوم 552 هجری قمری 1157/ میلادی درگذشت. او راست: مناقب الابرار و محاسن الاخیار و منهج المرید و جز آنها. (معجم المؤلفین از سیر النبلاء ج 2 ص 211) (ابن خلکان ج 1 ص 183) (کشف الظنون) (مرآه الجنان) (فهرستهای کتابخانه ها)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ جَ)
ابن موسی بن هبه الله دینوری نحوی. او راست: ’تمارالصناعه’ در نحو. و پس از 340 هجری قمری / 951 میلادی درگذشت. (روضات ص 246) (بروکلمان ذیل ج 1 ص 514) (معجم المؤلفین). در هدیه العارفین ج 1 ص 310 و 311 مرگ او را در 490 هجری قمری نوشته است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ رَ)
اصفهانی شاعر معروف به ملاحسین سبزی فروش متخلص به رفیق. دیوانش شش هزار بیت شعر دارد و نسخه اش در بریتیش موزیوم هست. وی معاصر هاتف بود و در 1212 هجری قمری درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 981)
لغت نامه دهخدا